چند روز بخاطر قضیه شیراز ساکت موندم و نتونستم شعر بنویسم و اصلا ( خواستم شعر بگویم نفس ام بند آمد)...
امروز بالاخره بخاطر میلاد با سعادت امام حسن عسکری (ع) نطق ام باز شد... چند تا شعر دست و پا شکسته از شعرهای تازه و یا قدیمی ام رو تقدیم ساحت مقدس فرزند بروند امام عسکری حضرت مهدی (عج) می کنم...
چون : گر میسر نیست گیرم کام او....عشق بازی می کنم با نام او....
پر کاه اول :
برگرد که لحظه های شادم برسد
هنگام منو و ان یکادم برسد
گفتم بنویسم عشق در موردتان
باور نکنم ولی سوادم برسد...
پر کاه دوم:
کس نیست به درد خانه زادم برسد
بر غصه شام و بامدادم برسد
انگار محرم است حال دل من
بعد از تو فقط خدا به دادم برسد...
پر کاه سوم:
در دام تو چون صیدم و در چنگ توام
مجنون نگاه و مست آهنگ توام
بگذار که ساده تر بگویم آقا...
امروز غروب عجیب دلتنگ توام
پر کاه چهارم:
گاه از عشق ات شقایق می شوم
گاه با موج تو قایق می شوم
عیب من اینست آقا جان فقط
هفته ای یکبار عاشق می شوم...
مهدی صفی یاری...